گزارش برنامه آسمانسرا منجیل
فروردین ۱۴۰۲
محمد صداقتی کوچصفهانی
اولین برنامه سال ۱۴۰۲ صعود به قله آسمانسرا رودبار انتخاب شده بود و پس از وقفه ای طولانی ۷ ماهه از آخرین برنامه باشگاه، که برنامه عمومی گلدیان در همین مسیر قله آسمانسرا بود. دوباره بازگشتیم اما این بار با گذشت زمان کمی شکسته تر، مغموم تر، سرسخت تر، عاقل تر و نگاهی متفاوت به زندگی و همنوردانمان داشتیم، فهمیده بودیم که باید برای زندگی جنگید تلاش کرد و قوی تر بود. می دانستیم برای ادامه مسیرمان باید با نگاهی دیگری به مسیرمان نگاه کنیم که البته تمام این درس ها را در کوهستان آموخته ایم به نوعی کوهستان خود مدرسه ای برای صیقل دادن انسان هاست.
کوهستان به ما یاد داد که برای رسیدن به قله باید تلاش کرد و درشرایط سخت کنار همنوردان مان باشیم، گاهی توانی برای ادامه راه نداریم باید بمانیم صبر کنیم و دوباره قویتر و با اراده ای محکم تر برگردیم. هر باری که برای صعود به قله ای حرکت می کنیم امیدی در دل مان زبانه می کشد که بر روی بلندترین نقطه منطقه خواهیم ایستاد و از بالا به تمام مناظر اطراف نگاه خواهیم کرد و برای لحظاتی طعم رهایی و آزادی را احساس می کنیم و چه زیبا بود که اگر این احساس را در همه زندگی مان داشتیم.
صبح روز هجدهم فروردین ماه ساعت ۵ صبح در مکان همیشگی مان پبسی دورهم جمع شدیم و پس از حال و احوالپرسی و تبریک سال نو آماده برای یک صعود خوب شدیم و حقیقتا دلتنگی را می توان در چهره همه مان حتی در نور کمی که که از طلوع تازه خورشید می تاباند، می توانست مشاهده کرد. پس از سوار شدن در چهار مینی بوسی در ساعت ۵:۲۵ حرکت را به سمت منجیل حرکت کردیم. با تصمیم سرپرست صبحانه را در مینی بوس خوردیم و با نگاهی خواب و بیدار به جاده و تونل هایی که از آن عبور می کردیم به شهر رودبار رسیدیم در آنجا لحظاتی توقف کردیم تا دو نفر از همنوردان مان نیز با ما همراه شوند و سپس به مسیرمان ادامه دادیم و به نزدیکی توربین های بادی رسیدیم که در حال چرخش بودند و مقدار باد منطقه را به ما گوشزد می نمودند، این جا پایان مسیر با ماشین ها بود و باید پیاده می شدیم و کوله بر دوش به سمت قله حرکت می کردیم. باد تقریبا زیاد بود و باعث شد که لباس های گرمتری بپوشیم با نگاهی به ساعت متوجه شدیم که تقریبا دو ساعت در راه بودیم سپس در مکانی دور هم جمع شدیم و با صحبت های سرپرست و معرفی عوامل اجرایی برنامه و همینطور نرمشی کوتاه با ۶۴ نفر همنورد حرکت خود را از جاده ای که ما را به سمت شرق هدایت می کرد، آغاز کردیم.
از همان ابتدای مسیر همه مناظر اطراف زیبا بود، سرسبزی بهار، گل های کوچک و سبزه هایی که تازه سر از خاک بیرون آورده بودند، ابرهایی که پایین تر از ما بودند، بسیار به چشم می آمد. پس از طی مسافتی کوتاه در ساعت ۸ توقف کوتاهی داشتیم و با خوردن لقمه هایی کوچک که به نظر صبحانه تکمیلی بود به مسیرمان ادامه دادیم و پس از عبور از شیبی کوتاه به آبگیر گلدیان رسیدیم که سرپرست برنامه ده دقیقه ای برای استراحت و گرفتن عکس در نظر گرفت، شاید فرصتی مناسب بود که در نمایی زیبا در کنار آبگیر به صحبت و مرور خاطرات سال پیش بپردازیم با یکدیگر صحبت کنیم، تک درخت مستحکم کنار برکه را نگاه کنیم و از افق روشن آرزوهایمان بگوییم. پس از آن در ساعت ۸:۴۵ دقیقه مسیرمان را به سمت قله آسمانسرا در پیش گرفتیم و یکساعت بعد از عبور از منطقه دشتی به سنگ چین هایی رسیدیم که نمایی زیبا از شهر رودبار و در سمت دیگر سد منجیل و آب های جمع شده در پشت سد را می دیدیم و سپس در کنار تماشای این مناظر زیبا با نوشیدن جرعه ای آب راه مان را ادامه دادیم.
پس از یک ساعت عبور از منطقه ای جنگلی با شیب متوسط و از تنها پاکوب مشخص ایجاد شده به منطقه دشتی رسیدیم که درختان بلندی در آنجا وجود دارد، برای دقایقی ماندیم تا به کار آموزشی که کارگروه آموزش باشگاه تدارک دیده بود گوش کنیم. کار آموزشی اصول گام برداری در کوهنوردی و نحوه صحیح استفاده از باتوم بود که یکی از همنوردانمان به صورت اصولی توضیح داد.
بعد از دقایقی حرکت دوباره به جاده رسیدیم و با حرکت در مسیر جاده به راه خود ادامه دادیم و مقصد بعدی ما عبور از کنار کلبه ها و رسیدن به آبگیر آسمانسرا بود که می دیدیم گروه دیگری در کنار کلبه ها به استراحت مشغول هستند. با رسیدن به آبگیر تعدادی از دوستان برای گرفتن عکس و برداشتن آب به کنار چشمه رفتند و باقی همنوردان در کنار جاده نشستند و خوراکی هایی به یکدیگر تعارف می کردند، ساعت ۱۱:۵۰ را نشان می داد. تمام مسیر جهت کلی ما متمایل به شرق و جنوب شرقی می باشد.
یکی از نکات قابل توجهی که در مسیر توجه مان را به خود جلب کرد وجود جاده در خیلی از بخش ها بود و به نظر در تمامی مسیر تا قله یا نزدیکی های قله کشیده شده و شاهد عبور ماشین های آفرود یا معمولی در این مسیر بودیم و این سوال برایمان پیش می آمد که آیا این طبیعت نیاز به داشتن چنین جاده هایی در دل خود دارد یا نه و سوال دوم این که تا چه زمانی این طبیعت می تواند بکر بودن خود را با وجود این تعداد جاده حفظ نماید؟!
پس از یک ۱۵ دقیقه استراحت برای حرکت به سمت قله آماده شدیم و پس از عبور از میان درختانی که با شیب متوسط همراه بود، در دور دست تابلو قله را مشاهده کردیم و در نقطه هایی برف های بسیار کمی نیز وجود داشت که دیدن برف در این هوای گرم شوق خاصی به همراه داشت. همگی با هم همراه شدیم تا در کنار تابلو “قله آسمانسرا ارتفاع ۱۹۵۰ متر” سرود قله را بخوانیم. ساعت ۱۲:۳۰ به قله رسیدیم و پس از گذشت ۱۰ دقیقه که با گرفتن عکس یادگاری با تابلو قله آن منطقه را ترک و به سمت پایین بازگشتیم. از روی قله آسمانسرا، قله سردگاه و ارتفاعات اطراف نمایی بسیار قشنگ و دلپذیر دارد. در ساعت ۱۳ کمی بالاتر از چشمه ها در بخش جنگلی با نظر سرپرست توقف نمودیم.
با توجه به این که مدتی از اجرای برنامه های باشگاه می گذشت و با توجه به زمان خوب رسیدن به قله و به اصرار تعدادی از همنوردان ، زمان بیشتری حدود یک ساعت برای استراحت، خوردن ناهار و در پایان اجرای کار فرهنگی اختصاص داده شد.
برای برگشت این بار مسیرمان را از کنار آبگیر ادامه دادیم با اینکه کمی شیب تندتری داشتیم اما خوشبختانه از از جاده خارج شدیم و خبری از عبور ماشین ها نبود. پس از گذشت یک ساعت در کنار درختان استراحتی کوتاه کردیم و کمی بالاتر از آبگیر گلدیان به سمت پایین در مکانی مناسب برای برگزاری جلسه پایانی توقف نمودیم و پس گوش دادن به نظرات همنوردان و تشکر از عوامل اجرایی برنامه و تمام شدن جلسه پایانی به سمت پایین مسیرمان را ادامه دادیم. در کنار آبگیر گلدیان تعداد زیادی از موتور سواران حضور داشتند که به نوعی حضور در آن منطقه خطرناک به نظر می آمد زیرا هر لحظه از کنارمان موتور با سرعت بالا در حرکت بود یا در حال پرش و تک چرخ زدن بود. البته این بخش را باید در نظر بگیریم که در سال های قبل علاوه بر موتور سوران تعداد زیادی ماشین هم حضور داشتند که با بستن جاده منتهی به آبگیر از حضور ماشین ها جلوگیری به عمل آمده است.
دیدن دوباره توربین های بادی پایان مسیرمان را اطلاع می داد و با باد و هوای گرمی که تاحدی هوا شبیه روزهای تابستان شده بود، به سمت مینی بوس ها حرکت کردیم، با رسیدن به مینی بوس ها ساعت ۵:۴۰ را نمایش می داد و با خداحافظی از همنوردان مان یکی دیگر از برنامه های کوهنوردی باشگاه سپهر به پایان رسید و با خاطرات و عکس هایی که به یادگار همراه خود آورده بودیم به خانه باز می گشتیم اما این فکر همچنان در ذهن مان میچرخید که دیدار بعدی ما با کوهستان به چه شکل و در چه زمانی خواهد بود. در هنگام نزدیک شدن به مینی بوس ها تنها به این فکر می کردیم که آیا دوباره به این منطقه باز می گردیم یا نه.